۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۶, جمعه

واعدوا لهم ما استطعتم من قوه‌ ومن رباط الخیل ترهبون به‌ عدوالله‌ و عدوکم..

واعدوا لهم ما استطعتم من قوه‌ ومن رباط الخیل ترهبون به‌ عدوالله‌ و عدوکم..

ارتباط بین عقل وآزادی چیست؟وچەمفهومی میتواند داشتە باشد؟........................................................... بگویم هم عقل نقل بسیار دارد هم آزادی حکیمان وعارفان وقتی از عقل سخن میگفتنند آن را تقسیم میکردنند،عقل نظری وعقل عملی گاهی هم عقل فطری وعقل کسبی،گاهی عقل را در برابر جنون وسفاهت مینهادند گاهی عقل را دربرابر عشق ،گاه عقل را موجودی خارجی وگاە بمعنای قوە درونی بە کار میبردند، همچنین است آزادی.آزادی گاە بە آزادی حقوقی وآزادی فلسفی وگاە بە آزادی بیرونی ودرونی یا آزادی از بندگی واسارت یاآزادی از استبداد و خود کامگی دانستەاند،و گاه ماهیت آن را عین انسان دانستەاند،نقطە مشترک بێن عقل وآزادی همینجاست کە هردو آنها از آن آدمیانند هرکدام مستلزم دیگریست اگر عقل را از انسان سلب کنند آزادی مفهومی نخواهد داشت و بلعکس،عقل قوەای است متفکر وموجودی است دراک وپویا وحقیقت جو کە اگر آزادی از ان سلب گردد از کار می افتد وماهیت اصلی خود را از دست میدهد پس لازم است برای اینکە عقل بتواند راە خود را بیابد و کوشا باشد آزادی ازآن گرفتە نشود وگرنە محیط آن دگرگون خواهد شد وممکن است ضربە مهلکی بر پیکر او واقع گردد کە در نهایت بضرر جامعە نیز خواهد بود،چرا ما دم از ازادی میزنیم ونسبت بە آن حساسیت می ورزیم؟جواب میتوانیم بگویم چون عاقلیم،اگر موجودی ازعقل برخوردار نباشد آزادی وعدم آزادی برای او یکسان است چەجانورانی وفرشتگانی هستند کەفراتر از انسانند اما از قوە ادراک وعقل بمعنای عقل استدلالی برخوردارنیستند.باب سخن من در اینجا انسان است کە باید از این دو یعنی عقل وآزادی کە فطرت انسان است برخوردار باشد،ادم عاقل در برابر سلب آزادی ازاو عکس العمل از خود نشان دادە تا جایکە حاضراست برای کسب آن از جان خودش گذشت کند تا ماهیت اصلی خود را بدست آورد کە در این راستا بودند وهستند کسانی بسیار از جان وزندگی خودمایە گذاشتند و میگذارند،چون آزادی از آن آدمیان است وعقل آن را فرا میخواند،روشنتر بگویم فرق بین یک آدم عاقل وغیرعاقل در بود و نبود آزادی است،درجامعەای کە آزادی نباشد بمعنای نبودن عقل هم میتوان گفت ،پس یک جامعە عاقل ومتفکر در برابر سلب آزادی بپا خواستە وتا موقعیکە آن را بدست نیاوردە از پای نخواهد نشست،اگر کسانی دم از انسانیت بزنند باید در برابر ظلم وستمیکە بر آنها شدە از پای ننشینند چون در غیر اینصورت نمیتوان کلمە یک انسان متفکر وعاقل بر آن نهاد ومطمانا در برابر ماهیت اصلی خودش زیر سوال خواهد رفت چون میگویم انسان از آن جهت عاقل است کە نسبت بە آزادی حساسیت می ورزد، کسانیکە آزادی را دشمن حق وموجب رواج باطل میدانند نمی اندیشند کە آزادی خود یکی از بزرگترین حقهاست کە خالق هستی بە ادمیان عطا کردە است،درواقع جامعەایکە از آن سلب آزادی شدە است "مثل ایران کنونی"یک جامعە مردە بحساب می اید حرمت نهادن بە آزادی حرمت نهادن بە حقیقت است ،مابرای آشکارنمودن حقهم نیازمند خود آزادی هستیم.ما آدمیان باید درک کنیم استبداد دشمن عقل وآزادی است چون اگر این دو باشند جایی در جامعە برای استبداد ودیکتاتوری نخواهد بود.همچنین خداوند دربرابر این قوه‌  ادراک و شعورکه‌ به‌ ا انسانها عطا نموده‌  از انسان میخواهد که‌ باید انرا بکار گرفته‌ وماهیت اصلی خود که‌ همان آزادی از زیر بردگی واستبداد است به‌ پا خواسته‌ وتا اثبات موجودی خود ازکار ننشیند .بە امید روزیکە مردم ما باعقل سلیم بە آزادی بنگرند کە آن روز روز مرگ استبداد و خود کامگی وتکروی خواهد بود.ملا علی سیلاو

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر