۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۱, چهارشنبه

آیا عدالت بدون آزادی ثمر بخش خواهد بود؟یا بهتر بگویم آیا عدالت اجتماعی مستلزم آزادی ودموکراسی نیست؟


آیا عدالت بدون آزادی ثمر بخش خواهد بود؟یا بهتر بگویم آیا عدالت اجتماعی مستلزم آزادی ودموکراسی نیست؟
ممکن است این سؤال برای هر فرد متفکر ومدعی مساوات به‌ وجود آید آنهایکه‌ خواستار عدالت اجتماعی هستند اما آزادی را جزو حقوق اولیه‌ هر انسانی نمیدانند در صورت نبود آزادی فردی وملیتی چگونه‌ عدالت اجتماعی اجرا میشود!به‌ این نتیجه‌ می رسند همانطوریکه‌ آزادی مستلزم عقل و قوه‌ درک وفهم است ودر اساس آزادی هم تنها در بین مردمان فهمیده‌ و روشنفکر گسترش میابد عدالت واقعی هم در وجود آزادی ودموکراسی معنا و مفهوم خواهد داشت ،پس در اصل باید گفت خود عدالت مستلزم آزادی می باشد، چون اگر در یک جامعه‌ حکومت ،حکومت توتالیتری و خودکامه‌ باشد چه‌ ضمانتی وجود خواهد داشت که‌ عدالت اجتماعی آنطور که‌ باید اجرا شود؟  در حکومتهای ایدولوژیک همیشه‌ یک نوع استبداد وجود دارد وخود استبداد مردم را صغیر و خود را ولی یا قیم می پندارند پس هرچه‌ را خود صلاح بدانند می نهند نه‌ آنچه‌ را مردم به‌ خواهند.
اما در جوامع آزاد و دموکراتیک مردم اجازه‌ به‌ یغما رفتن عدالت را نخواهند داد.برای مثال می توانیم به‌ حکومت جمهوری اسلامی ایران اشاره‌ کنیم که‌ از بدو سلطه‌گری خود بر جامعه‌ ایران از عدالت الهی و رفاه ایرانیان سخن به‌ میان آورده‌ است آما آنچه‌ ما در ایران کنونی با آن مواجه‌ هستیم نبود عدالت ورفاه‌ شهروندان این سرزمین می باشد به‌خصوص در بین ملیتها واقلیتهای ملی مذهبی این کشور،
این رژیم مبتنی به‌ ایدلوژی مذهبی ولایت مطلقه‌ فقیه‌ است  ومیدانیم حکومتهای ایدلوژی به‌ خصوص مذهبی نافی آزادی فردی ودموکراسی هستند و همانطور که‌ گفتیم عدالت مستلزم آزادی می باشد در نتیجه‌ در می یابیم که‌ شعار رژیم عدالت عدل الهی توهمی و فریبی بیش نیست.چون در اصل دین خواستار عدالت اجتماعی وازادی اندیشه‌ می باشد واین امر در جمهوری اسلامی ایران موجود نیست.امیدواریم مردمان ستمدیده‌ باچشم باز و عقل سلیم به‌ این مسائل توجه‌ نمایند و دیگر فریب دروغ این حکومتهای توتالیتر و خودکامه‌ را نخورند.ملا علی سیلاو

۱ نظر:

  1. اساسا دین برای استقرار عدالت اجتماعی و آزادی فکری فرد و جامعه می باشد .هر جا تحقیر ملت وجود داشته باشد دال بر فر عونی بودن حاکمان است قرآن می فرمایید واستخف قو مه یعنی فرعون ملت خود را دست کم می گیرد .در زمان بعثت پیامبر –صلی الله علیه وسلم – تمام مستکبران و چپا ولگران مال و فکر مردم علیه آن مقام نبوت قد علم کردند تا شاید دعوت را متوقف کنند اما مستضعفان و ستمد یده گان و مظلو مان جامعه یقین داشتند تنها در پناه این دعوت و این دین رستگار خواهند شد این بود که به دعوت ایمان آوردند و جان ومال خود را فدا کردند و به سر افرازی رسیدند همچنانکه تا روز قیامت نام مبارکشان بر سر زبان ها جاری است بر عکس نام ظالمان و ستمگران در همان ابتداء خاموش و در زباله دان تاریخ بایگانی شد .
    آنچه قطعی و مسلم است این است که به طور مطلق هر جا نشانی از ظلم و بی عدالتی باشد ریشه و عامل آنرا باید در بی دینی و نفاق حاکمان و دست در اندر کاران حکومتی جستجو کرد . بنابراین میان عدالت اجتماعی و آزادی فکری مردم و میزان ایمان و اخلاص حاکمان تناسب مستقیم می باشد . این اصل را چه بخواهیم و نخواهیم جزء اصول ثابت و تغییر نا پذیر است .

    پاسخحذف